نوشته شده در دیدگاه‌تان را بنویسید

آسایش و فضای ذهنی

منبع:ماهنامه خانه تاسیسات – شماره ۸ – شهریور ماه ۱۳۹۲
استفاده از این مقاله با ذکر منبع مجاز است.

همان‌طور که در استاندارد ANSI/ASHRAE55-2004 شرایط دمای محیطی، برای سکونت انسان، تعریف شده است، آسایش حرارتی عبارت است از «شرایط ذهنی که بیانگر رضایت‌مندی از محیط حرارتی است و از طریق ارزیابی فردی سنجیده می‌شود.» در این مقاله به بررسی جنبه‌های مختلف این تعریف پرداخته‌ایم که عبارتند از محیط حرارتی، ارزیابی فردی و شرایط ذهنی که اغلب در حوزه روان‌شناسی بررسی شده است و شامل رضایت، پذیرش، خوشایندی و سایر واکنش‌های احساسی می‌شود.

مطالب این مقاله، مبتنی بر پژوهش‌های چهل ساله در حوزه آسایش حرارتی هستند. با توجه به این تعریف، محیط حرارتی شش متغیر کلی را در بر می‌گیرد: دمای خشک۱، رطوبت نسبی۲، متوسط دمای تابشی۳، جابه‌جایی هوا۴، (با در نظر گرفتن افراد) فعالیت فیزیکی (متابولیسم) و نوع لباس. زمان (مدت زمان در معرض قرار گرفتن)، بازه زمانی روز، بازه زمانی سال، سازگاری، سن، جنس، فعالیت ذهنی، اولویت و تجربه قبلی، مولفه‌های مهمی هستند که از این فهرست حذف شده‌اند.

ارزیابی فردی
ارزیابی فردی یکی دیگر از عناصر این تعریف است. این مولفه اغلب یک مقیاس دارای طبقه‌بندی است. زمانی که نتایج مطالعه دانشگاه Kansas State ارایه شدند، درباره مقیاس مورد استفاده پرسش به عمل آمد. این مطالعه شامل هزار و ششصد سوژه بود و مقیاس آن هفت طبقه‌بندی را در بر می‌گرفت:

  1. سرد
  2. خنک
  3. اندکی خنک
  4. مطلوب و راحت
  5. اندکی گرم
  6. گرم
  7. بسیار گرم
    آیا این مقیاس می‌توانست هم آسایش حرارتی و هم احساس حرارتی را ارزیابی کند؟ برای پاسخ به این سوال در مطالعه بعدی از دو مقیاس استفاده شد. نتیجه این مطالعه یک مقیاس افتراق معنایی است که در جدول (۱) نشان داده شده است. اضافه می‌کنیم که این مقیاس تنها به عنوان مثالی از مقیاس مورد استفاده در این ارزیابی ارایه شده است و استفاده از آن به عنوان ابزار قطعی و نهایی توصیه نمی‌شود. اولین عدد از میان این چهل نفر در خط مورب تیره شده، عدد ۱۳ است. این عدد نمایانگر تعداد افرادی است که یک گروه از دماهای مساعد با گستره‌ای بین دمای ۷۲ درجه فارنهایت معادل ۲۲ درجه سانتی‌گراد (همان‌طور که سمت چپ خط تیره افقی نشان داده شده است) تا دمای ۷۸ درجه فارنهایت معادل ۲۶ درجه سانتی‌گراد(همان‌طور که در نیمه پایینی خط تیره عمودی نشان داده شده است) را انتخاب کرده‌اند. با دنبال کردن خط مورب در انتهای تصویر درمی‌یابیم که سیزده نفر دیگر، گروهی از دماهای مساعد در بازه‌ای بین ۷۰ تا ۷۶ درجه فارنهایت (معادل ۲۱ تا ۲۴ درجه سانتی‌گراد) را انتخاب کرده‌اند. در ادامه این خط، یازده نفر دیگر بازه‌ای بین ۶۸ تا ۷۴ درجه فارنهایت (معادل ۲۰ تا ۲۳ درجه سانتی‌گراد) را دارا هستند. در سمت راست خط تیره افقی عدد ۲۵ دیده می‌شود، این عدد نمایانگر تعداد افرادی است که دمای ۷۲ درجه فارنهایت را به عنوان حد پایین بازه آسایش خود انتخاب کرده‌اند. عدد ۲۸ در نیمه بالایی خط تیره عمودی نشان‌دهنده تعداد افرادی است که دمای ۷۸ درجه فارنهایت را به عنوان حد بالای محدوده آسایش خود تعیین کرده‌اند.
    اگر فراوانی‌های غالب را در نظر بگیریم، یعنی دماهایی که بیشترین عدد را در پاسخ‌ها دارا هستند، مشاهده می‌کنیم که دمای ۶۸ درجه فارنهایت (معادل ۲۰ درجه سانتی‌گراد) با فراوانی چهل و سه نفر، حد پایین آسایش و دمای ۷۶ درجه فارنهایت (معادل ۲۴ درجه سانتی‌گراد)، با فراوانی سی و دو نفر، حد بالای آسایش محسوب می‌شود. به این ترتیب نتیجه می‌گیریم که محدوده آسایش برای اکثر افراد در بازه‌ای بین دماهای ۶۸ تا ۷۶ درجه فارنهایت (معادل ۲۰ تا ۲۴ درجه سانتی‌گراد) تعریف می‌شود. به علاوه، این محدوده که دارای نه طبقه‌بندی دمایی است، به تنوع فعالیت‌ها، پوشش، سن و سایر فاکتورها نیز توجه دارد و نیز میانگین و میانه، به عنوان مقیاس‌های تمایل به مرکز ۵؛ مد ارزشی است که بالاترین فراوانی را دارد. برای مثال اگر یک فروشگاه کفش داشته باشید، میانگین سایز کفش‌ها برای شما کاربردی ندارد؛ سایزی از کفش‌ها که بیشترین خواستار را دارد، یا همان سایز مد، چیزی است که شما به آن نیاز دارید. بنابراین توجه ما در این حوزه به دمای مد در آسایش حرارتی معطوف شده است.
    در حال حاضر انجمن ASHRAE از یک مقیاس واحد با طبقه‌بندی ۳- سرد، ۲- خنک، ۱- کمی خنک، ۰ خنثی، ۱+ کمی گرم، ۲+ گرم و ۳+ بسیار گرم استفاده می‌کند. آسایش حرارتی به طور مستقیم ارزیابی نمی‌شود، در عوض، دماهای ۳- سرد، ۲- خنک، ۲+ گرم و ۳+ بسیار گرم، معرف شرایط غیر آسایشی بوده و گزینه‌های باقی‌مانده، یعنی ۱- کمی خنک، ۰ خنثی، ۱+ کمی گرم در حوزه آسایش حرارتی هستند. در این نوع طبقه‌بندی یک مشکل وجود دارد. چرا از یک معیار مجزا برای آسایش استفاده نکنیم و یا نوع جمله‌بندی را تغییر ندهیم؟ علاوه بر این، با تفکیک گزینه‌ها به اعشار، که در بعضی از موارد انجام می‌شود، مقیاسی با هفت طبقه‌بندی ایجاد کنیم که در عین حال مقیاس بزرگ‌تری خواهد شد.
    مقیاس جدیدی که برای ارزیابی مقبولیت محیط کاری طراحی شده است، بررسی محیط حرارتی را در بر می‌گیرد. این مقیاس به ویژگی‌های صوت، کیفیت هوا، نورپردازی و جنبه‌های حرارتی محیط می‌پردازد. این مقیاس صرفا به جنبه‌های حرارتی توجه ندارد و دیدگاه کامل‌تری از محیط ارایه می‌کند. واژه مقبولیت جایگزین واژه آسایش شده است.
    شرایط ذهنی
    بسیاری از افرادی که گفته‌های من را درباره آسایش حرارتی می‌شنوند، پاسخ می‌دهند که برای همه ما، گستره‌ای از دماها به عنوان محدوده آسایشی تلقی می‌شود. اکنون این گستره را روی کاغذ بیاورید: از کمترین تا بیشترین دما. از افراد درخواست می‌کنیم تا اگر دمای ۷۲ درجه فارنهایت (معادل ۲۲ درجه سانتی‌گراد) در بازه دمایی آن‌ها است، دست خود را بالا بیاورند. نتایج اغلب یکسان است و در حدود نود و سه درصد از افرادی که در این پرسمان شرکت کرده‌اند دست خود را بالا می‌آورند.
    همین سوال را از افرادی پرسیدم که در سمینار برگزار شده در کشور ژاپن حضور داشتند و آن‌ها نیز پاسخ مشابهی دادند و دمای ۷۲ درجه فارنهایت (معادل ۲۲ درجه سانتی‌گراد) را اعلام کردند. جالب است بدانید که Chrysler در کتاب راهنمای Owner New Yorker 1995 نیز از دمای ۷۲ درجه فارنهایت به عنوان تنظیمات توصیه شده در ترموستات برای حداکثر دمای آسایشی میانگین افراد یاد کرده و با این وجود معتقد است که این دما متغیر است.

آسایش حرارتی از اهمیت بالایی برخوردار است و گاهی رفتار ما را کنترل می‌کند. مدیریت سلامت و رفاه ما بر عهده این مولفه است. شباهت یا تفاوت افراد با گرایش‌های دمایی آن‌ها متناسب می‌باشد. این مولفه که مبتنی بر قضاوت ارزشی است، اولویت محیطی نیز نام دارد. برای مثال آیا این دما موجب آسایش می‌شود؟ آیا این موسیقی، غذای ما را لذتبخش‌تر می‌کند؟ یا روشنایی این نورپردازی، عملکرد کاری ما را بهبود می‌بخشد؟ داوری‌های ارزشی که به این پرسش‌ها و پرسش‌های مشابه پاسخ می‌دهند، از طریق تجارب قبلی به دست می‌آیند. پیش‌زمینه و سطوح اجتماعی/اقتصادی ما بر این داوری‌ها اثرگذار هستند و سن نیز کاتالیزور مهمی به شمار می‌رود.
مطالعه دانشگاه Kansas State گواهی بر این مدعاست. مبتنی بر نتایج این مطالعه، دانشجویان (با میانگین سنی بیست سال) برای آسایش، دمای ۷۲ درجه فارنهایت (معادل ۲۲ درجه سانتی‌گراد) را ترجیح می‌دهند، افراد میانسال (با میانگین چهل و چهار سال) در محیطی با دمای ۷۴ درجه فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد) آسوده هستند و سالمندان (با میانگین سنی هفتاد و پنج سال) تمایل دارند تا دمای محیط زندگی آن‌ها ۷۶ درجه فارنهایت (۲۴ درجه سانتی‌گراد) باشد. در همین زمینه، «اگر افراد بگویند به چیزی علاقه دارند یا با رفتار خود نسبت به آن موضوع تمایل نشان دهند، این ارزش باید در فرآیند طراحی اثرگذار باشد، اگرچه نمی‌توان ثابت کرد که با در نظر گرفتن آن، صورت سود و زیان دچار تغییر می‌شود.»
ارزیابی اولویت‌های محیطی کار دشواری است. نتایج مطالعه‌ای که در تصویر (۱) نشان داده شده است، محدود‌ه‌ای از دماهایی را توصیه می‌کند که توسط اکثر افراد به عنوان شرایط آسایش تایید شده‌اند، یا به عبارت دیگر محدوده‌ای از دماهای آسایش که بیشترین فراوانی را دارند. این محدوده آسایشی، دماهای ۶۸ تا ۷۶ فارنهایت (معادل ۲۰ تا ۲۴ درجه سانتی‌گراد) را شامل شده و عوامل دیگری را مانند فعالیت، نوع پوشش، سن و غیره در بر می‌گیرد.
توانایی انسان برای کنترل محیط، یکی از جنبه‌های مهم در اولویت شخصی است و موجب رضایت افراد از شرایط پیرامونی می‌شود. این رویداد را که مبتنی بر اظهارات حقیقی است، در نظر بگیرید: فردی در یک خانه سالمندان کم‌درآمد زندگی می‌کند، تازه از خواب بیدار شده است. او دمپایی‌های خود را پوشیده است و قصد دارد تا ترموستات را تنظیم کند. اما اگر یک ترموستات بسیار کثیف داشته باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر یک سیستم گرمایش بدون کیفیت داشته باشد، چه پیش می‌آید؟ اگر ترموستات در مکان نامناسب دیوار یا حتی داخل آپارتمان نصب شده باشد چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر یکی از این احتمالات اتفاق بیافتند، او کنترل را به دست می‌گیرد و صرف نظر از درجه‌های دمایی ترموستات، دما را روی عددی تنظیم می‌کند که پیش از این در آن احساس راحتی می‌کرده و به طور خلاصه تحت کنترل بوده است.

مطالعه دانشگاه Kansas State در اواخر دهه ۱۹۷۰ به این موضوع اشاره دارد که دانش حرارتی به احساس آسایش ما کمک می‌کند. در ابتدای این مطالعه از ما درخواست شد تا ویژگی‌های آسایشی یک گرم‌کن کوچک ۲۰۰W را ارزیابی کنیم که به پنل یک میز چوبی متصل شده بود. ما از پروتکل و فرآیندهای رایج استفاده کردیم و سوژه‌های خود را که داخل یک استخر بودند به مدت دو ساعت در معرض دمای ۶۵ فارنهایت (۱۸ درجه سانتی‌گراد) با گرم‌کن و بدون گرم‌کن قرار دادیم. نتایج این آزمایش برای ما و سازنده گرم‌کن غافلگیر‌کننده بود. با توجه به نظرات شخصی افراد، سطح آسایش در صورت روشن بودن یا نبودن گرم‌کن، یکسان بود. زمانی که با ناامیدی به دنبال یک توضیح منطقی گشتیم، به سه احتمال رسیدیم:

  1. آزمایش در تابستان انجام شده بود و دمای ۶۵ درجه فارنهایت، صرف نظر از گرم‌کن برای آسایش افراد مناسب بود.
  2. از میز چوبی استفاده شده بود که گرما را به خوبی میز فلزی منتقل نمی‌کند.
  3. افراد از فعالیت گرم‌کن آگاهی نداشتند.
    درنتیجه برای بررسی این سه عامل، آزمایش در فصل زمستان و با استفاده از میز‌های فلزی و سه گروه از افراد تکرار شد. گرم‌کن برای یکی از گروه‌ها روشن شد و افراد در جریان قرار گرفتند. ما به افراد گفتیم «دست خود را در این ناحیه بگذارید، می‌توانید حس کنید که گرم‌کن روشن است و با توجه به این چراغ قرمز متوجه می‌شوید که به گرم‌کن نیرو می‌رسد.» برای گروه دوم، گرم‌کن روشن شد اما افراد در جریان قرار نگرفتند. برای گروه سوم گرم‌کن روشن نشد و افراد نیز در جریان قرار نگرفتند. نتایج بسیار جالب توجه بودند. دو گروهی که دارای گرم‌کن بودند، نسبت به گروه سوم، احساس گرمای بیشتری کردند. با این حال گروهی که از روشن بودن گرم‌کن آگاهی داشتند، گرم‌تر از گروهی بودند که نمی‌دانستند گرم‌کن روشن است.

با وجود این که این نتایج از دیدگاه روان‌شناسان جالب است، موجب سردرگمی مهندسان می‌شود. با در نظر گرفتن آسایش به عنوان یک شرط ذهنی، به مطالعه پیگیری انجام شده توجه کنید. در این مطالعه از خود پرسیدیم: «آیا آگاهی داشتن یا نداشتن از دمای اتاق، در احساس آسایش ما تاثیرگذار است؟» برای پاسخ به این سوال دو گروه از افراد را به ترتیب در معرض دماهای ۶۸,۷۰,۴۲,۷۴ درجه فارنهایت (معادل ۲۰،۲۱،۲۲،۲۳ درجه سانتی‌گراد) قرار دادیم. یک گروه از دمای محیط آگاهی داشته و گروه دیگر چیزی نمی‌دانست. نتایج، مشابه پیش‌بینی‌های صورت گرفته بودند. گروهی که از دمای محیط آگاهی داشتند گرم‌تر از گروهی بودند که از سطح دما آگاهی نداشتند. با این حال مطالعه تمام نشده بود. ما از گروه‌های مطلع و بی‌اطلاع استفاده کرده بودیم، اما اکنون به گروهی نیاز داشتیم که گمراه شده باشند. برای گمراه کردن افراد، در اتاق آزمایش یک دماسنج بزرگ نصب کردیم. عقربه این دماسنج ثابت شده بود و صرف نظر از درجه حرارت حقیقی، همواره دمای ۷۴ درجه فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد) را نشان می‌داد. نتایج این بررسی تصویر (۲) نشان می‌دهند که در دمای ۶۸ فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد)، افراد حاضر در این گروه نسبت به گروه مطلع و گروه بی‌اطلاع، گرم‌تر بودند. به همین ترتیب در دماهای  ۷۰ و ۷۲ درجه فارنهایت (معادل ۲۱ و ۲۲ سانتی‌گراد) افراد این گروه نسبت به گروه بی‌اطلاع گرم‌تر و نسبت به افراد مطلع، سردتر بودند. آسایش تابعی از وضعیت ذهنی است.
مطالعه بعدی، که سندرم سوپرمارکت نام گرفته است، به بررسی وضعیتی می‌پردازد که افراد موقع وارد شدن به یک فروشگاه تهویه شده در فصل تابستان آن را تجربه می‌کنند. تهویه این فروشگاه‌ها به نحوی است که انسان احساس یخ‌زدگی می‌کند و پس از اتمام خرید و بیرون آمدن از فروشگاه، هوای گرم مانند یک کوره ذوب آهن عمل می‌کند. دمای ۱۱۰ درجه فارنهایت (معادل ۴۳ درجه سانتی‌گراد) داخل وسیله نقلیه را نیز به این شرایط اضافه کرده و مرحله پختن افراد را مجسم کنید. این سناریو برای همه ما آشنا است و از ناپایداری حرارتی ناشی می‌شود. هدف این مطالعه تعیین مدت زمان‌هایی بود که افراد پس از قرار گرفتن در معرض شرایط گرم و شرایط سرد، به یک دمای آسایش عادت می‌کنند. برای این مطالعه از دو اتاق مجزا استفاده شد.
در مرحله اول، افراد به مدت یک ساعت در اتاق A با درجه حرارت ۷۴ درجه فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد) نگهداری شدند. سپس وارد اتاق B شدند که دمای آن ۹۰ درجه فارنهایت ( معادل ۳۲ درجه سانتی‌گراد) بود و به مدت یک ساعت نیز در اتاق دوم ماندند. در سومین ساعت، افراد مورد مطالعه به اتاق A با دمای ۷۴ فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد) بازگردانده شدند. مرحله دوم نیز به همین منوال انجام شد، با این تفاوت که دمای اتاق B به ۷۰ درجه فارنهایت (معادل ۱۶ درجه سانتی‌گراد) کاهش یافته بود. نتایج هر دو مرحله نشان داد که انطباق افراد با شرایط حرارتی محیط جدید، چه ۶۰ یا ۹۰ درجه فارنهایت، بسیار سریع صورت می‌گیرد و سندرم سوپرمارکت مطابق انتظار اولیه موجب ناراحتی افراد نشد.

  

در هر حال، این پایان مطالعه نبود. ما به یک گروه کنترل نیاز داشتیم و نتایج حاصل شده از این گروه موجب سردرگمی ما شد. فرآیند آزمایشی آن‌ها به این ترتیب بود: یک ساعت در اتاق A با دمای ۷۴ فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد)، ساعت دوم در اتاق B با دمای ۷۴ فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد) و سپس بازگشت به اتاق A با دمای ۷۴ درجه فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد) در ساعت سوم. نتایج نشان می‌داد که با وجود یکسان بودن دمای هر دو اتاق، افراد در اتاق B سردتر بودند. چطور این اتفاق ممکن است؟ شاید کنترل‌کننده‌های دما دچار مشکل شده بودند. شاید ما از برخی تفاوت‌های جزیی در فرآیندها آگاهی نداشتیم. در هر حال این مراحل دوباره تکرار شدند اما همان نتایج گیج‌کننده به دست آمدند. ناگهان چیزی به ذهنمان رسید. اتاق B در واقع یک یخچال صنعتی بزرگ با ابعاد ۲٫۴m در ۳m یا ۸ft در ۱۰ft بود و همه ما می دانیم (نقش تجربه قبلی و حالات ذهنی را به یاد آورید) که انسان در زمان ورود به یک یخچال، احساس سرما می‌کند. و این همان چیزی است که افراد مورد بررسی آزمایش آن را تجربه کردند.
برای بررسی احساس سرما در خنک‌کننده، از همکار خود که معمار داخلی است، کمک گرفتیم. ما فضای داخلی اتاق B را تغییر دادیم. در ابتدا روی کف اتاق فرش پهن کردیم. سپس دیوارهای سفید را با صفحات چوب گردو پوشاندیم. برای لامپ‌های فلورسنت از منحرف‌کننده استفاده کردیم، به این ترتیب نورپردازی غیر مستقیم و کنترل شده بود. سپس دو لامپ زمینی، صندلی‌های راحت، یک میز قهوه و دو میز عسلی در اتاق قرار دادیم. به طور خلاصه تمامی اشیایی که احساس (حالت ذهنی) حضور در یک محفظه نگهداری گوشت را به افراد می‌دادند، تغییر یافته یا از اتاق خارج شدند. پس از اتمام این تغییرات، دوباره آزمایش را تکرار کردیم و نتایج شگفت‌انگیز بودند. افراد در ابتدای ورود به اتاق B احساس گرمای بیشتری کردند، هرچند که دمای هر دو اتاق ۷۴ درجه فارنهایت (معادل ۲۳ درجه سانتی‌گراد) بود. در حقیقت بین واکنش‌های آن‌ها در این دو اتاق هیچ تفاوتی وجود نداشت. علاوه بر این، با استفاده از الگوهای حاصل شده از مطالعات قبلی به این نتیجه رسیدیم که افزودن تزیینات و انجام تغییرات در اتاق B معادل بالا بردن گرما تا دو و نیم درجه بوده است. همچنین مبتنی بر این یافته، دیوارهای داخلی تمامی اتاق‌های دانشگاه Kansas State با تخته سه‌لایی پوشیده شده و جایگزین فولاد کاملا سفید شدند.
همکاران ما نسبت به این یافته و نتایج حاصل شده از مطالعه‌ای که طی آن افراد را گمراه کردیم، دیدگاهی همراه با سوظن داشتند. ما نیز تمایل داشتیم تا مانند بعضی از دوستان دمای ۷۴ درجه فارنهایت را در تمامی شرایط یکسان فرض کنیم و ذهن خود را بیش از این درگیر نکنیم. زمانی که برخی از این یافته‌ها را ارایه می کردیم، متهم به استفاده از حقه‌های روان‌شناسی شدیم. آیا احساس افراد از دمای ۷۴ درجه فارنهایت در یک ایستگاه فضایی مشابه احساس آن‌ها در زمان تماشای یک بازی فوتبال یا زمان صرف یک نهار دوستانه به همراه روشنایی شمع است؟ اگر من در حال ماهی‌گیری باشم و سرمای هوا موجب یخ زدن آب روی چوب ماهی‌گیری من شود، فرار کردن ماهی از قلاب موجب می‌شود احساس سرمای بیشتری کنم، هرچند که دمای هوا تغییری نکرده باشد. پس این یافته‌ها حقه روان‌شناسی نیست.
در مجموع، تمامی بررسی‌های انسانی حاوی یک مفهوم هستند و آن مفهوم، همان تفاوت‌های فردی است. همان‌طور که در منحنی فرضی تصویر (۳) نشان داده شده است، واکنش‌های افراد در محیط‌های سرد و گرم یکسان است. همه ما مشابه هم واکنش نشان می‌دهیم. به عنوان شاهد، تمایل دارم تا داده‌های یک مطالعه در زمینه تاثیر ترکیبی گرما و رطوبت را مرور کنم جدول (۲). واریانس یا انحراف از معیار این داده‌ها نشان می‌دهند هرچه دمای هوا بالاتر باشد، تشابه واکنش‌های ما بیشتر و تفاوت آن‌ها کمتر می‌شود؛ به عبارت دیگر همه ما هنگامی که در معرض گرمای شدید قرار می‌گیریم، واکنش یکسانی داریم و می‌توان گفت که این شرایط درباره سرمای شدید نیز صدق می‌کند. افراد در دماهای آسایش واکنش‌های متفاوتی نشان می‌دهند. بر مبنای همین حقیقت است که باید در زمان پیش‌بینی یک واکنش نسبت به ارزش‌های دمایی در بازه میانگین، کاملا محتاط عمل کرد.

به طور خلاصه، پژوهش‌های مربوط به آسایش، از اوسط دهه شصت تا بازه زمانی بین سال‌های ۱۸۹۰ تا ۱۹۱۰ نقش حیاتی خود را ایفا کرده‌اند. این پژوهش‌ها به دو جریان کلی تقسیم شده‌اند: تلاش‌های آزمایشگاهی دانشگاه Kansas State و فعالیت منحصر به فرد دکتر P.Ole Fanger در دانشگاه فنی دانمارک. جریان دوم متشکل از فعالیت‌های میدانی دکتر Gail S.Brager، همکار ASHRAE و همکاران او در دانشگاه کالیفرنیا است. تلاش‌های این سه منبع پژوهشی را می‌توان در استاندارد ASHRAE55-2004 پیدا کرد. راهنمای ۱۰، معیاری برای دست‌یابی به محیط‌های داخلی قابل پذیرش، که توسط ASHRAE پیشنهاد شده است یکی دیگر از منابعی است که تمامی جنبه‌های محیط‌های انسانی را در بر می‌گیرد.

اولویت‌های فردی از اهمیت بالایی برخوردار هستند و اختلاف‌های ناچیز و ظاهری در محیط‌ها می‌توانند اوضاع و حالات ذهنی افراد را تغییر دهند. محدوده آسایشی و شرایط حرارتی، نقطه آغازی برای تنظیم معیارهای طراحی است. اگرچه ممکن است برای تمامی افراد از شرایط انتقال حرارت یکسان استفاده شود، با در نظر گرفتن تفاوت‌های آسایش حرارتی افراد مختلف و ماهیت فردی ارزیابی این تفاوت‌ها، این برابری از بین می‌رود. در پایان، بررسی‌های آتی در زمینه انسان و ارتباط وی با محیط حرارتی، باید از شناسایی این فردیت به عنوان اصل کلی و مقدماتی استفاده کنند.
منابع

  1. Nevins, R.G., et al. 1966. “A temperature-humidity chart for thermal comfort ofseated persons.” ASHRAE Transactions 72(1):283 – ۲۹۱٫
  2. Rohles, F.H., J.E. Woods and P.R. Morey. 1989. “Indoor environment acceptability: the development of a rating scale.” ASHRAE Transactions 95(1):23– ۲۷٫
  3. Sommer, R. 1969. Personal Space—The Behavioral Basis of Design. Englewood Cliffs, N.J.: Prentice-Hall.
  4. Rohles, F.H. and K. Kerulis. 1980. “Thermal comfort as Affected by Informing, Not Informing or Misinforming the Subjects of the Thermal Conditions.” Institutefor Environmental Research Technical Report 8003-, Kansas State University,Manhattan, Kan.
  5. Rohles, F.H., R.G. Nevins and W.E. Springer. 1967. “Temporal characteristics of body temperature during high thermal stress.” Aerospace Medicine 38(3):286 – ۲۹۰٫

پی‌نوشت:

  1. Dry Bulb Temperature
  2. Relative Humudity
  3. Mean Radiant Temperature
  4. Air Movement
  5. Central Tendency
  6. Thermal Sensation

منبع:ماهنامه خانه تاسیسات – شماره ۸ – شهریور ماه ۱۳۹۲
استفاده از این مقاله با ذکر منبع مجاز است.

دیدگاهتان را بنویسید